دکتر مظفر نامدار

دکتر مظفر نامدار

مقالات، دلنوشته ها، درسنوشته ها و مصاحبه ها
دکتر مظفر نامدار

دکتر مظفر نامدار

مقالات، دلنوشته ها، درسنوشته ها و مصاحبه ها

شکست "معجزه گری برجام"! و روسیاهی خط سازش

این یادداشت دربارۀ فروپاشی برجام و شکست جریان سازش و پیامدهای آن برای انقلاب اسلامی است. خط سازش در همۀ جنبش های اجتماعی یکی از اصلی ترین علت ناکامی انقلابهای بزرگ است. زیرا منطق سازش، منطق عقب نشینی، تردید، وادادگی، استحاله، دنیا زدگی، عوامگرایی، ناتوانی، اسطوره سازی از دشمن، بی اعتنایی به قدرت مردم و از همه مهمتر منطق پایان دگرگونی و پیروزی ضد انقلاب است. فهم منطق سازش به نوعی فهم منطق انقلاب و خط مقاومت نیز هست زیرا مفید و کارآمد بودن خط مبارزۀ انقلابی و جریان مقاومت را برای درک و شناسایی جهانی که بیش از همیشه درگیر مبارزۀ حق و باطل است، نمایان می سازد.

برای ملت بزرگ ایران که در تاریخ معاصر با تمام وجود نفرت انگیز بودن خط سازش را در دو جنبش یزرگ اجتماعی مثل جنبش مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت، تجربه کرده است و با چشمانی غمبار شاهد از دست رفتن دستاوردهایی بود که با خیانت خط سازش؛ توسط کودتای سیاه یک پدر و پسر بی هویت، مزدور و بیگانه با استقلال و آزادی ایران، در پای منافع بیگانگان و در راس آن انگلیس و آمریکا قربانی شد،  فهم این فرآیند بسیار روشن و آشکار است. برای آنهایی که در ورای استعمار، نظام کفر و استکبار، نابرابری، حرص، فقر، جهل، بی عدالتی، مادیگری و سازش با جهانخوارانی که جز با مرگ و نابودی ملتهای دیگر نمی توانند به حیات انگلی خود ادامه دهند؛ به امکان جهانی بهتر با ملتهای آزاد، مستقل، عدالتخواه و با معنویت باور دارند، موفقیت و پیروزی خط سازش در انقلابها یک ضایعه جبران ناپذیر است.

ممکن است که نظام جمهوری اسلامی که میوۀ شیرین و مبارک انقلاب اسلامی است مسائل و مشکلاتی داشته و هنوز به آرمانهای یک نظام الهی و انسانی به تمام و کمال نرسیده باشد اما با این همه، جوهر یک نظام آزادیخواه، استقلال طلب، حساس در مقابل ظلم و بی عدالتی و حق طلب را آنگونه که در آموزه های حکیمان، فیلسوفان و مصلحان تاریخ تعریف شده است در خود دارد. انقلابی که یک نظام آلوده به ویروس کشندۀ جهل، بی عدالتی، ضد آزادی، وابسته و حقیر، بی هویت و خونریز را سرنگون کرد و به جای آن یک نظام مردمی، آزادیخواه و استقلال طلب با ریشه های اسلامی و انسانی مستقر ساخت و برای مردمش عزت، هویت، امنیت، استقلال، آزادی، پیشرفت به ارمغان آورد. همیشه مورد تقدیس و تعظیم جهانیان هست حتی اگر نظام برآمده از این انقلاب نتواند به همه آرمانهای انقلاب جامعه عمل بپوشاند.

خط سازش از اساس وظیفه اش این است که نگذارد این آرمانها در درون انقلاب اسلامی و در ساختار جمهوری اسلامی نهادینه شود. غلوگرایی ها و غالی گریهایی که از ابتدای انقلاب در تئوریزه کردن سازش با شعار واقعگرایی و در پوشش پروژه هایی چون سیاست گام بگام، مذاکرۀ مستقیم، مذاکرۀ لندن، طرح مک فارلین، پروژۀ مذاکرات برلین، مذاکره با جرج سوروس تئوری پرداز انقلابهای مخملی و در نهایت مذاکرات برجام اتفاق افتاد خواسته و ناخواسته دستاوردی جز اظهار پشیمانی از مقاومت و مبارزه و تعظیم و تکریم سازش با شقی ترین دشمنان بشریت ندارد.

این غلوگرایی ها که آخرین آن در جریان مذاکرات دولت روحانی، از یک سو برجام را تا حد معجزۀ پیامبران بالا برد و از سوی دیگر ریشه های عمیق نفرت آمریکا از انقلاب اسلامی و ملت ایران را کم بها نشان داد ناشی از چیست و چه خطی را دنبال می کند؟ آیا غیر از پُر بها دادن به دشمن و کم بها جلوه دادن تمایلات مردم و آرمانهای انقلاب اسلامی است؟ آیا این غالی گری را نباید در ناتوانی از درک روند درازمدت دشمنی آمریکا با ایران به ویژه پس از شکستهای فاحش طرح های آمریکایی در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و ساختن مترسک هایی چون: منافقین، طالبان، داعش و دهها گروه مزدور برای برهم زدن روند پیروزی خط مقاومت در منطقه در مقابل خط بی آبرو و فرسودۀ سازش دانست؟

خروج از پیش مسلم آمریکا از برجام اگر چه هنوز برای دل سپردگان خط سازش در دیوانسالاری ایران و غرب پرستان وابسته به آن، که تمام آرزوهای خود را بر بادرفته می بینند؛ ضربۀ گیج کننده ای به حساب می آید ولی برای ملت ایران و خط انقلابی  مقاومت، یک فرصت طلایی است. نه از این جهت که با سرزنش دولتمردان و جریانهای واداده به خط سازش فضایی برای بازی های سیاسی، انتخاباتی و رقابت های هیستریک جریانی و حزبی درست کند بلکه از این جهت که چهرۀ نفرت انگیز خط سازش و کسانی که برای منافع فردی و تمایلات شخصی و خانوادگی به این خط دل بسته بودند ولی هیجان انگیزتر از هر انقلابی ای شعار مبارزه با استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار و خط امام سر می دادند را بیش از پیش افشا کرد.

ما در دولتی که خود را دولت تدبیر و امید می نامید و پایه های خود را بر ویران کردن دستاوردهای انقلاب و سیاه نمایی سیستماتیک تاریخ چهار دهۀ گذشته  بنا نهاده بود، آزمون سختی را پشت سر نهادیم. حوادث دور اول و دوم دولت تدبیر و امید به طور زنده نشان داد که سطح حل مسائل و معضلات کشور از طریق تئوریزه کردن خط سازش به طور قطع و یقین بیش از حد خیال پردازی است.

شکست تز "معجزه گری برجام" که به نوعی روشمندترین و در عین حال خطرناکترین تئوری خط سازش در تاریخ انقلاب اسلامی بود و عوامفریبانه و ناجوانمردانه همۀ سرنوشت یک انقلاب بزرگ اجتماعی و امور عادی و روزمرۀ مردم را به موفقیت خود منسوب می کرد، نشان داد که حقانیت و عظمت انقلاب اسلامی، برخلاف توهم کارگزاران خط سازش، بیش از آن است که با تئوری های توخالی و عاری از واقعیت و حقیقتی چون مذاکرۀ مستقیم، مذاکرۀ مک فارلین، مذاکره با جورج سوروس و نظریه پردازان انقلاب مخملی، مذاکرات برجام و دیدگاه هایی شبیه به اینها در آیندۀ تاریخ انقلاب اسلامی؛ مخدوش شود.

شکست "معجزه گری برجام" و روسیاه شدن خط سازش یک واقعیت تلخ دیگر را برای ملت ایران از عمق به سطح آورد. وجود خط سازش در تمامی جنبش های اجتماعی یک واقعیت انکار ناپذیر است. اما حقیقت تلخ درباره جمهوری اسلامی این است که سازمان دهندگان این خط عموما در مرکز دیوانسالاری و در قامت مدیران ارشد جای دارند. از ابتدای انقلاب رگه های خط سازش چه در دولت موقت بازرگان، چه در دوران ریاست جمهوری بنی صدر، چه در دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی، چه در دولت خاتمی و چه در دولتهای دیگر وجود داشت و تلاش می کرد توهمات خود درباره انقلاب اسلامی، مبارزه با استکبار جهانی و در راس آن مذاکره با آمریکا و عقب نشینی از آرمانهای انقلابی و انسانی ملت ایران را تئوریزه و القا نماید. اما ما نمی خواستیم باور کنیم که در میان مدیران و کارگزاران جمهوری اسلامی ممکن است چنین خطی جا خوش کرده و منتظر فرصت هست. این خط از ابتدای انقلاب در دیوانسالاری کشور نهادینه شد. آنچه بر ما در جریان برجام گذشت نشان داد که خط سازش از ابتدا سزاوار تحلیل جدی و ردیابی حتی در میان طرفداران انقلابی کشور بود ولی ما عموما رگه های این خط را در میان نیروهای به ظاهر انقلابی جستجو نمی کردیم.

علیرغم این که ما از حضور جریان سازش در کنار ضد انقلاب داخلی و خارجی برای باج خواهی از انقلاب، وادارساختن رهبری به اعلام حالت اضطراری در کشور در مقاطع مختلف، سیاهنمایی، ایجاد تردید در کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، سلب اعتماد عمومی از مردم با دادن وعده های عجیب و غریب، ایجاد فتنه و بلوا در کشور، بزک کردن چهره نفرت انگیز استبداد و استعمار در ایران، رابطۀ پشت پرده با دشمنان قسم خوردۀ ملت و سایر کارهایی که جبهه انقلاب و خط مقاومت را تضعیف می کرد، خبر داشتیم ولی با تعلل و اغماض در برخورد با این خط بخاطر بعضی از ملاحظات، راه را برای نفوذ آنها در عالی ترین سطوع دیوانسالاری جمهوری اسلامی مثل مجلس، دولت و سایر سازمانها و نهادها باز کردیم.

پیامدهای ضمنی شکست "معجزه گری برجام" و روسیاهی خط سازش می تواند انگیزه های پرقدرتی برای ارزیابی عملکرد انقلابیون خط مقاومت و آمریکا پرستان خط سازش در دیوانسالاری ایران باشد و خط مقاومت را آماده کند که واقعیات این دیوانسالاری را که بی تردید" اسب تروا "و "پاشنه اشیل" نظام جمهوری اسلامی است، تا هر جا که آنها را بکشاند، پیگیری کنند. این واقعیات حتی ممکن است تا درون مناسبات خانوادگی بعضی از مدیران ارشد و کارگزارانی که از سالهای دولت سازندگی و دولت های بعدی تبدیل به یک طبقۀ اجتماعی خاص و ویژه خوار جدید در دیوانسالاری ایران شدند، کشیده شود. نباید ملاحظات شبه انقلابی و سابقۀ انقلابی گری بعضی از این مدیران و کارگزاران ما را از درک عمیق و دقیق مکانیزم عملکرد این دیوانسالاری که عموما ریشۀ پرقدرتی از گذشته در بورکراسی و تکنوکراسی کشور دارد و در ایجاد فساد اداری، رانت خواری، فساد اخلاقی، دل سپردگی به قدرت و بی اعتبار سازی عمومی و سلب اعتماد از نظام اسلامی سرآمد دیگر جریانها هستند، غافل شد.

شاید اگر در گذشته چنین خطی را در دیوانسالاری جمهوری اسلامی می دیدیم به حساب اشتباه محاسباتی از دشمن می گذاشتیم ولی داستان تئوریزه کردن "معجزه گری برجام" و نشاندن این قرارداد در مقام "نجات بخش انقلاب" نشان می دهد که خط سازش در انقلاب ریشۀ عمیقتر و جدی تری از یک خطای تاریخی یا اشتباه محاسباتی دارد. علائم و نشان هایی که در دولت تدبیر و امید نمایان شد با قاطعیت به ما می گوید در چهار دهه گذشته انقلاب، بعضی از دولتمردان ایران و انقلابی نمایان سابق در پیوند منافع فردی ، خانوادگی، جریانی و حزبی خود با آمریکا و اروپا تا آنجا پیش رفته اند که دیگر نمی توانند از این منافع چشم پوشی کنند. فرستادن فرزتدان خود و خانواده و سایر وابستگان و پیوستگان به این کشورها برای زندگی و یا به بهانۀ تحصیل، ضرورت ارتباط و ارسال پول و امکانات برای آنها، هزینه کردن دلارهای حقوق نجومی در ویلاهای کنار ساحل اروپا و شهرهای پر جاذبه لندن و پاریس و ملبرن و لوس آنجلس و نیویورک و آنتالیا و ایتالیا و غیره که جاذبه های تفریحی آنها به مراتب شایستگی بیشتری نسبت به ایران و مردم مظلومش دارد و دهها دلیل دیگر، بی تردید با تحریم های برجامی که راه این ارتباطات را دشوار و پر هزینه می کند، سازگار نیست.

اینها کمترین دلیل برای کارچاق کنی خط سازش در کنار تمایلات عقیدتی و سرسپردگی های ایدئولوژیکی به غرب است که از دیر باز هوش از سر جریان منورالفکری ایران ربود و پیج و مهره های مغز آنها را برای شل و سفت کردن در اختیار آچار پیچ کوشتی های آمریکا و اروپا قرار داد. و چه دقیق و عمیق گفت معمار بزرگ انقلاب اسلامی خمینی کبیر:  ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی ها نجات نخواهیم یافت. این ها برپادارندگان سلطه ابرقدرت ها هستند و سرسپردگانی می باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی شوند؛ و هم اکنون با تمام ورشکستگی ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی دارند.[1]

 ما در مورد خط سازش باید هوشیارانه قضاوت کنیم ولی در عین حال نباید در ارزیابی های خود درباره این خط در هر مقام و منصبی ترحم داشته باشیم. خط سازش بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است. ترحم به این خط در ارزیابیها، ترحم بر پلنگ تیز دندانی است که اگر فرصت پیدا کند گلوی ملت ایران را خواهد درید. همچنان که همین خط با انقلاب مشروطه و سایر جنبش های ملت ایران در تاریخ معاصر چنین کرد. بنابراین باید واقع بینانه این خط را رصد کنیم و بدانیم که زمینه هایی وجود دارد که سازشکاران برنامه ها، تئوری ها و نقشه های خود را در آن عملیاتی می کنند و از ملت ایران هزینه می گیرند، همچنان که در افسانه سازی های "معجزه گری برجام " چنین هزینه هایی پرداخت کردیم. این زمینه ها در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی وعقیدتی از یک طرف به مسائلی که به از هم پاشیدن ساختارهای نظام کهنه و پوسیدۀ پادشاهی در ایران مربوط است ارتباط دارد و از طرف دیگر به مسائلی که در دل دیوانسالاری نظام جمهوری اسلامی ریشه دوانده مربوط است.

تاروپود این دیوانسالاری با همۀ وجوهش همان دیوانسالاری ساختۀ دست آمریکایی ها در دوران پهلوی است و آنها بیش از ما از روزنه های رخنه در این دیوانسالاری آگاهی دارند و می توانند از درون آن خط سازش را هدایت و ساماندهی کنند. نزدیک به دو دهه است که خط سازش در درون این دیوانسالاری بر استراتژی گسترش نارضایتی میان مردم، بی اعتماد سازی و القای ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی تکیه کرده و بصورت مستمر از طریق الغای تضاد تخصص و تعهد آن را تقویت می کند. در دانشگاه ها، در ادارات، در بنگاه های کسب و کار، در متون رشته های مدیرت و حقوق اداری، در فن سالاری و کاغذ بازی، در سیاستگذاری و برنامه ریزی در آموزه های علوم سیاسی و علوم اجتماعی در نظام اقتصادی و بانکداری، در سیاست های مالی و پولی و از همه مصیبت بارتر در نظام آموزش ابتدایی و متوسطۀ ایران و اسناد به ظاهر جهانی آن(شبیه 2030) و غیره  روزنه های رخنه را باز نگه می دارند تا خط مقاومت را تضعیف و از صحنه محو کنند.

اگر نیروهای انقلابی خط مقاومت از ضرورت حیاتی اقدام مشترک و معقول و بدور از هیجانات سیاسی و حزبی در افشای خط سازش آگاهی نداشته باشند و وارد عمل نشوند و در هر فرصتی بی ملاحظه اهداف و استراتژی های این خط را افشا نکنند این دیوانسالاری و خط سازشی که در پشت آن کمین کرده است با شعار های مردم پسند و شرایط مناسب و حتی ژست های انقلابی و به شدت اسلامی وارد صحنه خواهد شد و ریشۀ استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را خواهد زد. و ایران را به دورانی در حکومت قاجاری و پهلوی خواهد برد که بقول آیت الله شهید حاج آقا نورالله اصفهانی: فلان وزیر دریای خزر را نگوید یک قاشق آب گندیده چه قابل است بخشیدیم . دیگر «مرو» و «سرخس» را در قمار شب و خمار صبح به‏ باد ندهد و هکذا.[2]

درست است که معجزه گری برجام خاصیت خود را از دست داده است اما خط سازش، خط نفاق و خط وادادگی از انقلاب از مرده ریگ برجام نیز دست بر نداشته و بی تردید انتقام این شکست را از مردم ایران خواهد گرفت. اگر خط مقاومت از ابتدا بر مواضع یکدست و قاطع و آگاهی بخش تکیه می کرد و داستان "معجزه گری برجام" را به بازی های جناحی، انتخاباتی و تصویه حسابهای سیاسی وصل نمی کرد و همۀ هزینه های برخورد با خط سازش را به رهبری حواله نمی کردند این خط نمی توانست گستاخانه طرح های ذلت بار خود را در پوشش داستانی شبیه حکمیت ابوموسی اشعری و عمروعاص بر امام زمان تحمیل کند.

خروج از برجام و خیانت آمریکا به سندی که خود امضاء کرده بود بیش از آن که یک واقعیت تاسف آور باشد یک حقیقت تاریخی از پیش تجربه شده بود. اگر دولت مردان ایران از این واقعه عبرت بگیرند، میتواند بعنوان فرصت مثل سیلاب بهاری موانع بیشماری را که عموما ذهنی هستند و سد راه پیشرفت ایرانند از سر راه بردارند. بی تردید مسیر پیشرفت، عزت، عظمت، استقلال و آزادی ملت ایران از راه هایی که آمریکا و اروپا ریل گذاری کرده اند نخواهد گذشت و این مسیر از دوران قاجاریه تا به امروز نشان داده است که جز ویرانی، نابودی استقلال و آزادی و برهوت وابستگی و حقارت چیزی به ارمغان نخواهد آورد.

آمریکای مردمی، عاقل، شریف و وطن پرست ! که خط سازش نزدیک به چهار دهه است آن را ترویج می کند شوخی فریبنده ای بیش نیست و انسان را به یاد آن نطق معروف دکتر مصدق در مجلس چهاردهم دربارۀ "انگلیسی خوب، بسیار شریف و وطن پرست" می اندازد. مصدق در کوران انقلاب مشروطیت با بورس محمدعلیشاه برای تحصیل به خارج می رود و بقول خودش بیست سال مردم ایران را نمی بیند و از ایران و اتفاقاتی که در این بیست سال به وقوع پیوست خبری ندارد. وقتی به ایران بر می گردد در مجلس چهاردهم در جلسه 16 اسفند 1322 در مخالفت با اعتبار نامه سید ضیاء الدین طباطبایی یکی از عوامل کودتای سیاه رضاخان می گوید:

... بنده مأمورین خوب از انگلستان دیده‌ام. من مأمورین بسیار شریف و وطن‌دوست از انگلستان دیده‌ام. من مذاکراتی در شیراز و در تهران با اینها دارم. یک روز ماژور هوور قنسول انگلیس آمد و به من گفت: ما حکم داده‌ایم تنگستانی‌ها را تنبیه بکنند. من حالم به هم خورد. گفت: شما چرا حالتان به هم خورد؟ گفتم: چون این صحبتی که کردید نه در نفع شماست نه در نفع ماست. گفت: توضیح بدهید. گفتم: شما پلیس جنوب را مأمور تنبیه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می‌شود. تنگستانی‌ها اگر شرارت می‌کنند من تصدیق می‌کنم اگر بعضی از آنها راهزنی دارند من تصدیق دارم. اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهداء و وطن‌پرست‌ها می‌شوند و من راضی نیستم. ولی اگر من که والی هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خود عمل کرده‌‌ام و کار صحیحی کرده‌‌ام. گفت: توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می‌کنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و ماژور هوور آمد از من تشکر کرد...[3]

مصدق با توهم دفاع از وطن و برقراری امنیت تمام مبارزین جنبش تنگستان را که بر علیه منافع نا مشروع انگلیس در ایران می جنگیدند و دشمن آنها را اشرار و راهزن می نامید، همچنان که امروز نیروهای خط مقاومت در لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و ایران را تروریست خطاب می کنند مردم تنگستان را سرکوب و مزد این سرکوبی را از انگلیسی های خوب و شریف و وطن پرست!!! گرفت. زیرا همکاری مصدق با پلیس جنوب و تجهیز قوای دولتی در سرکوب تنگستانی‌ها سبب شد که سفارت انگلیس از نخست‌وزیر جدید بخواهد که مصدق را در سمت والی فارس ابقاء کند. مستر نرمان سفیر انگلیس در این نامه می نویسد::
سفارت انگلیس ـ 4 نوامبر 1920 مطابق با 22 صفر 1339.

فدایت شوم. پس از استعلام از صحت مزاج و تقدیم ارادت زحمت می‌دهد که از قرار تلگرافی که قنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کرده‌اند آقای مصدق‌السلطنه از سقوط کابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید قدری مضطربند که مبادا این کابینه در موقع لازمه همراهی و مساعدت مقتضی از ایشان ننماید و گویا خیال استعفا دارند. از قرار راپورت‌هایی که از قنسول انگلیس در شیراز می‌رسد حکومت معظم‌له در شیراز خیلی رضایت‌بخش بوده اگر حضرت اشرف صلاح بدانند بد نیست که دوستانه تلگرافی به معزی‌‌الیه مخابره فرموده، خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند. ایام شوکت مستدام. مستر نرمان [4]

واقعیت خط سازش در تاریخ ایران همین هست. حتی اگر بنام خیر خواهی در اقدامی وارد شود بدلیل ویزگی های سازشکارانه، در حساس ترین برهۀ تاریخی خسارتی که وارد می سازد کمتر از کودتای سیاه انگلیس پسند رضاخان در سوم اسفند 1299 ش و کودتای آمریکا پسند 28 مرداد سال 1332 و بر باد دادن دستاوردهای یک جنبش بزرگ ضد استبدادی و ضد استعماری در ایران نیست.



[1] - صحیفۀ امام، جلد 15، صص 446، 447

[2] - موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1383، چاپ سوم، ص248

[3] - حسین کی استوان، سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، جلد اول، انتشارات مصدق، تهران، 1337، ص33

[4] - همان،